پارت هجده :

در میان راه، هر چند لحظه‌ای احساس پشیمانی کرد از کارش، ولی بعد که از مرکز مراقبت از سالمندان تماس گرفتند و گفتند چند پرستار هست که اگر می‌خواهد می‌تواند با آن‌ها مصاحبه کند برای مراقبت از مادرش، به کل این قضیه را فراموش کرد. شماره‌های آن‌ها را گرفت تا سر فرصت صحبت کند و به سرکارش برگشت.
تا عصر مشغول بررسی مراجعه‌کنندگان بود. مانند همیشه بیشتر آن‌ها در اثر درگیری یا تصادف آسیب د

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    راننده جوان ترمیگه ۴۰تومن بده مرتضی شردرست نکن 😁خوب مرتضی داریم

    ۱ هفته پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    آهان آهان، بله شخصیت فرعی بوده من تو ذهنم نمونده اسمش. پیرمرد اسمش مرتضی ست همه رو با اسم شاهد و مقتول شماره ی . حفظ کردم. مرسی از حضورتون🤍

    ۱ هفته پیش
  • سمیرا

    00

    آقا چرا همه مشکوکننن بعد میگه حسام و پدرش تو یه سال مردن یکی تصادف حسام چی شده مگه عکس بچه نبود تو خونه🥲

    ۱ ماه پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    همه چیز مشخص می‌شه💚💚

    ۱ ماه پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    همه چیز مشخص می‌شه💚💚

    ۱ ماه پیش
  • اسرا

    00

    قاتلها۲نفرممکن باشن آیا🙏🤔

    ۱ ماه پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    همه‌ی مظنون ها قرار نیست قاتل باشن دقت کنید. 😅🤍

    ۱ ماه پیش
  • م.ر

    00

    نگاه چی دیده مشکوک میزد

    ۱ ماه پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    دقیقا😁

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.